مدیریت پتروشیمی دوران برزخ و دشواری را میگذراند زیرا در حال گذار از یک وضعیتی که قبلا نسبت به آن آشنا بوده، به وضعیتی که اصلا با آن آشنا نیست، است. مانند یک پدر که قبلا فرزندانش کوچک بودند و ادارۀ امور و خرج و دخل آنها با او بوده و با قدرت هم اعمال مدیریت میکرده است ولی حالا فرزندانش مستقل شده اند و خودشان را اداره میکنند و نیازی هم به حمایت مالی پدر ندارند. این پدر کم کم متوجه میشود که قدرت مدیریت فرزندانش را از دست داده است و تحکم های گذشته دیگر کار ساز نیست. پس چاره چیست؟ چاره در تغییر رفتار است. مدیریت پتروشیمی هم در این مقطع، شایسته است که از امر و نهی و صدور دستورات تحکم آمیز بپرهیزد ، بایسته است که نشان دهد که میتواند رابط خوبی برای ایجاد تفاهم بیشتر شرکتهای مستقل شده با ارگانهای دولتی باشد و به آنها در تنگناها کمک کند.
کسانی که در صنعت پتروشیمی سرمایهگذاری میکنند با مشکلات و محدودیتهایی مواجه هستند. در حال حاضر با وجود تحریم ها مشکلات فاینانس یکی از مسائل پیش روی سرمایهگذار بخش خصوصی است. این مدیریت شرکتملی صنایع پتروشیمی است که بهتر از سایر مسولان دولتی میتواند متوجه مشکلات سرمایهگذاران این بخش بشود و راهکارهای کمک به آنها را پیدا نماید.
از مدیریت شرکتملی صنایع پتروشیمی این انتظار میرود که در صحنه حضور داشته باشد واز همۀ فعالان بخش خصوصی در پتروشیمی حمایت کند و برای آنان از دولت کمک بگیرد و راهحل ارائه بدهد و مشکلات پیش پای آنها را بردارد ولی ما میبینیم که هنوز پتروشیمی در عوالم دوران قبل و حفظ و نجات خود در برابردستگاهای متعدد نظارتی است که مبادا تصمیماتی گرفته شود که مورد سوال سازمانهای نظارتی قرار بگیرد. بنابراین به جای اینکه حامی فعالان بخش خصوصی در صنعت پتروشیمی باشد، اقداماتی را انجام میدهد که بعدا خود مورد مواخذه قرار نگیرد. و این نقش درستی از نظر حاکمیتی نیست.
تیم مدیریت فعلی پتروشیمی مرا به یاد دوران جوانی ام بعد از انقلاب میاندازد زمانیکه همۀ مدیران مجرب و متخصص پتروشیمی را به اتهام وابستگی به رژیم سابق کنار گذاشته بودند. به هرحال این مساله پیش آمد و مدیران شایسته را کنار گذاشتند و حالا بدنبال جانشین برای آنها بودند و افراد کم تجربه ای چون بنده را بجای آنها گماردند. اینک که به گذشته مینگرم می بینم اگر قبلاً برای این سمت ها آموزش دیده بودم هم میتوانستم موثرتر باشم و هم ضرورتی برای تحمل آن همه فشار برای ادارۀ امور نمی بود. البته شرایط کار امروز با آن روزگاران تفاوتهائی هم دارد از جمله آنکه آن زمان از ما انتظار پیشبرد کار ها را به هر قیمتی داشتند و بعضاً که قوانین مانع پیشبرد سریع کارها می شدند، به ما میگفتند که قانون را بهانه نکنید، اینگونه عذرها پذیرفتنی نیست ولی امروزه مدیران فعلی با دستگاههای نظارتی مواجه هستند که میگویند باید قانون را رعایت کنید حتی به قیمت توقف کارها . شاید به همین دلیل باشد که بعضی از مدیران ترجیح میدهند که کاری نکنند که خود را در معرض عتاب و خطاب دستگاههای نظارتی قرار دهند.